آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

آرمیتا

به بندرعباس خوش اومدی آرمیتا

آرمیتاخانم به همراه مامان باباش و خونواده دختردایی مامانش دو سه روزی مهمون دایی احسانش تو بندرعباس بود... ما اونجا پارک رفتیم،ساحل رفتیم،محل زندگی داییش رو دیدیم،خرید کردیم... از روستای گچین دیدن کردیم! خلاصه کلی بهمون خوش گذشت... آرمیتا هم که دیگه کم کم داره وزنش زیاد می شه و بغل کردنش تو تمام مدت واقعاً سخته،سوار بر کالسکه خوشکلش طی العرض می کنه (البته با کمک داییش)...!!! ...
20 ارديبهشت 1393

قشم،جزیره شگفتی ها...

آرمیتا این بار،با پا به جزیره شگفت انگیز و زیبای قشم گذاشتن اولین سفر دریایی خودش رو انجام داد... جزیره زیبای قشم،بزرگترین جزیره خلیج همیشه فارس هستش. ...
17 ارديبهشت 1393

آرمیتای بابایی

نوگل زیبای منی آرمیتا   دختر رعنای منی آرمیتا   گرچه تو طفلی و کمی کوچکی   یاور فردای منی آرمیتا   من شده ام شمع و تو پروانه   واله و شیدای منی آرمیتا   تازه و شاداب بوَد این گلم   اطلس و دیبای منی آرمیتا   در شب تاریک و سیاه پدر   ماه دل آرای منی آرمیتا       ...
5 ارديبهشت 1393

کشو دیواری،ابتکار مامان و بابایی!!!

  ابتکار بابا و مامان...!!! ما اینجا توی خونه سازمانی زندگی میکنیم و خونه واسه خودمون نیست. به همین خاطر واسه دخترم کمددیواری ثابت نگرفتیم، اما عوضش کشوهای کمدش رو رنگ کردیم و به دیوار اتاقش زدیم... ...
5 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

بیشتر از دو هفته هستش که از شمال اومدیم،بخاطر دلدردش اینجا هم بردیمش دکتر،اما دکترا میگن باید بیشتر تحمل کنین... انگار دخترم از وقتی اومدیم رشد خوبی هم نداشته... ...
5 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمیتا می باشد